امروز:27 July, 2024

در مسیر چابکی …. ( داستانی واقعی در خصوص شیفت پارادایم های ذهنی به سمت چابکی )

حدودا ده سال پیش بود که در هفتمین کنفرانس بین المللی مدیریت پروژه شرکت کردم. بهمن سال 1390 سالن کنفرانس های برج میلاد. تازه یک سال بود که لیسانسم رو در رشته مهندسی صنایع گرفته بودم و دانشجوی کارشناسی ارشد بودم. تمام عشق و علاقم به مباحث مدیریت پروژه بود و بعد چند ماه تلاش و مصاحبه رفتن، تونسته بودم در یک شرکت که نرم افزارهای PMIS ( سیستم های اطلاعاتی مدیریت پروژه ) رو توسعه و استقرار میداد استخدام بشم. شرکت ما در بخش نمایشگاه اون کنفرانس یک غرفه داشت و مدیرعامل و چند تا از بچه های قدیمی مثل مدیر خودم تو اون کنفرانس شرکت کرده بودند. خب من هیچ امیدی به اینکه بخواد پام به اون کنفرانس باز بشه نداشتم. ولی روز آخر مدیرم بهم گفت که براش کاری پیش اومده و کارتشو به من داد تا به جای ایشون شرکت کنم. یادمه خیلی خوشحال بودم. شیک ترین لباسامو پوشیدم و رفتم به اون کنفرانس.
تا حالا تو همچین فضایی نبودم ولی یادمه کامل جو کنفرانس منو گرفته بود و داشتم لذت میبردم و با خودم تصور میکردم که یعنی میشه روزی منم اینجا صحبت کنم ( بعدها در یازدهمین و سیزدهمین دوره همین کنفرانس به عنوان سخنران در بخش تجارب مدیریتی شرکت کردم و حتی در یازدهمین دوره به عنوان تجربه برتر ازم تقدیر شد )
خب بریم سراغ اصل داستان. اون روز در یکی از سالن های اصلی کنفرانس ارائه ای توسط آقای مجید فراهانی و همکارشون در خصوص معرفی چارچوب اسکرام در مدیریت پروژه ها ارائه شد. اون سالن کیپ تا کیپ ادم بود و شروع کردن به معرفی چارچوب. چون در اون ارائه داشتن موضوع رو به عنوان یک روش نوین در مدیریت پروژه ها به خصوص پروژه های نرم افزاری معرفی میکردند، یادمه که داشتم به دقت گوش میدادم و انقد جذب شده بودم که نفهمیدم اون دو ساعت چه جوری گذشت.

باقی این مطلب رو میتونید در صفحه ویرگول من مطالعه نمایید.
آدرس:
https://vrgl.ir/CRZz8

اشتراک گذاری
avatar

محمد حمیدی: بنیان‌گذار گروه مشاوره و آموزشی چابک شو؛ مربی تحول چابکی و مدرس دوره های آموزشی مدیریت پروژه چابک، اسکرام، کانبان و تحول چابکی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.